شاید کنجکاو باشید که در صورت ارتقا یافتن در محیط کارتان و یا گرفتن مدرک مدیریت در دانشگاه، رهبری یک تیم یا گروه چگونه خواهد بود. شاید هم در حال حاضر مدیریت یک تیم بسیار بزرگ از کارمندان را بر عهده دارید. حتی اگر تنها در یک تیم استارتاپی کوچک نقش رهبری را بر عهده دارید پیشنهاد میکنم برای ایجاد باور و اعتماد در میان اعضای تیمتان حتما این مقاله را خوانده و 7 روش پیشنهادی آن را امتحان کنید.
قبل از هر چیز باید بدانید که آمار و ارقام درباره محیط های کار واقعی چندان امیدبخش نیستند چرا که :
شاید این اعداد دورنمای خوبی از محیط کار و کارمندان ترسیم نکنند ولی ما به دنبال آن دسته از کارکنان هستیم که در محیط کار خود درگیر امور بوده و راضی و مطمئن هستند. چنین به نظر میرسد که منشا این رضایت یا عدم رضایت را باید در میان رهبران این کارمندان جستجو نمود. چه عواملی باور، همراهی و اعتماد به نفس را در محیط کار افزایش می دهد؟ لیست زیر از طریق مصاحبه با افراد مختلف از مدیران اجرایی تا استادان دانشگاه جمع آوری شده است و به مدیران تازه وارد در ایجاد اعتماد کمک میکند.
تعجب نکنید! ما تنها 25 تا 50 درصد از آنچه که می شنویم را به خاطر می آوریم. شاید این موضوع مثلا در مورد مادرتان چندان عواقب بدی به دنبال نداشته باشد ولی سر کار به ویژه زمانی که تعدادی از افراد را مدیریت می کنید، بسیار خطرناک است. ممکن است فیدبک های مهم، راهنمایی ها یا جدیدترین اتفاقات را از دست بدهید. بدتر از این زمانی که تیم شما گمان کنند که آنها را نمی شنوید اعتمادشان را به شما از دست خواهند داد. این امر منجر می شود که زمانی که آنان سوالی دارند و یا نیازمند کمک هستند نزد شما نیایند و در نتیجه نتوانند بهترین عملکرد خود را داشته باشند.
پس زمانی که همکارانتان با شما صحبت می کنند هر آنچه که حواس شما را پرت می کند به حداقل برسانید و گفتگوی خود را جایی دور از هرآنچه که ممکن است شما را منحرف کند مثل گوشی و یا رایانه انجام دهید. و در نهایت از هیچ کاری برای اینکه مطمئن شوید همکار خود را به درستی شنیده اید دریغ نکنید، حتی می توانید گفته آنها را تکرار کنید.
نه تنها ما فقط نیمی از آنچه که می شنویم را حفظ می کنیم بلکه تحقیقات حاکی از آن است که انسان ها دامنه توجهی کوتاه تر از یک ماهی قرمز دارند. پس زمانی که با تیمتان صحبت می کنید یک راست سر اصل مطلب بروید تا آنها نیز نکات مهم را به خاطر بسپارند.
سه نکته مهم در ارتباطات کلامی :
است. که در این میان شفافیت دارای اهمیت ویژه ای است چون طبق مطالعات اخیر 37 درصد از کارمندان عامل اصلی کاهش بهره وری خود را ” اولویت های مبهم و نامشخص” مدیران می دانند. پس پیام خود را در کلمات قلمبه و سلمبه و جزییاتی که سطح بالای تحصیلات و یا دانش شما را ثابت کند، غرق نکنید؛ این امر نه تنها اعتماد به نفس شما را به عنوان یک رهبر نابود میکند بلکه تمرکز شما را نیز کم می کند.
با این وجود هنگام خلاصه کردن حواستان باشد که خود را پذیرای سوالات و فیدبک های کارکنان نشان دهید. تنها 20 درصد از کارکنان معنقدند که مدیرانشان به نگرانی های آنها توجه می کنند پس شما هم با ابن کار خود را یک رهبر متمایز کنید.
به آنچه که می گویید عمل کنید. در تئوری ساده به نظر میرسد ولی حتما شما هم در این موقعیت بوده اید که به خاطر هدف گرا بودن واژه “نه” را از دایره لغات خود حذف کرده و با همه چیز موافق بوده اید ولی بعد از مدتی با تعهداتی مواجه شدید که هیچ کدام را به سرانجام نرسانده اید. اگر شما هم جزو کسانی هستید که با “بله” گفتن های مکرر به کوهی از تعهدات نیمه کاره رسیده است باید بدانید که این کار منجر به ایجاد تناقضی بزرگ در سبک رهبری شما خواهد شد. این کار باعث می شود که رفتار شما کاملا غیرقابل پیش بینی شود و این بر تیم شما اثر گذاشته و آنها را مضطرب می نماید و منجر می شود که دیگر تمایلی به نزدیک شدن به شما نداشته باشند. کارمندان مدیران با رفتاری پایدار را به مدیران نامنظم ترجیح میدهند.
زمانی که حرف شما یکی بوده و تغییر نکند این امر اعتبار شما را به عنوان یک مدیر تازه وارد یا به طور کلی یک فرد افزایش می دهد. پس از این به بعد پیش از آنکه قولی بدهید از خود بپرسید : آیا این کار در اولویت است؟ آیا میتوانم آن را در حال حاضر انجام دهم؟ دانستن اینکه چه زمانی “نه” بگویید به سادگی می تواند اولویت ها را به کارمندانتان نشان دهد و در عین حال خودتان نیز می فهمید باید چه موقع چه کاری انجام دهید.
از آنجایی که شما به واسطه دستاوردهای شخصی خود در مقام رهبری قرار گرفته اید پس میبایست افراد اطرافتان که به خوبی کار می کنند را نیز بشناسید. اما چرا؟ برای شروع باید بدانید که شناخت کارکنان فرایند زمان بری است. ولی 70 درصد از کارکنان معتقدند که در صورتی که به درستی شناخته شوند بسیار در عملکردشان موثر است. حال سعی کنید علاوه بر پارامترهای مورد نیاز در تیمتان استعدادهای افراد را فراتر از حیطه وظایف آنان در سازمان بشناسید، این امر می تواند به شما در ایجاد مشارکت های دارای سود مشترک کمک کند مثلا شاید در تیم خود یک طراح حرفه ای دارید و از آن بی خبرید.
ارتباط با افراد مختلف در سازمان این پیام را به دنبال دارد که شما صرف نظر از علایق شخصی خود پذیرای دیدگاه های مختلف هستید و این برای شما اعتبار به ارمغان خواهد آورد. همیشه به خاطر داشته باشید که افراد مختلف در بخش های گوناگون برای رسیدن به هدف مشترک کار میکنند.
آیا به دنبال راهی برای ارتباط بهتر با تیم خود هستید؟ یک رهبر برای داشتن یک ارتباط موثر نیازمند تلاشی مضاعف است. پس از جای خود تکان بخورید و به دنبال فرصتی برای صحبت و سخنرانی باشید، این کار نه تنها نام شما را بر سر زبان ها می اندازد بلکه یک تمرین نیز است. به یاد داشته باشید که هر چه در کار خود پیشرفت کنید از شما انتظار می رود که بیشتر صحبت کنید.
پس همین الان با بخش روابط عمومی شرکت خود تماس گرفته و زمینه تخصصی خود، مکان جغرافیایی مورد نظرتان و نوع رویدادی که بیشتر به آن علاقه دارید مانند کنفرانس ورکشاپ و … را مشخص کنید تا در سخنرانی های گوناگون حضور داشته باشید. البته حتی اگر شرکت شما بخش روابط عمومی ندارد با دانستن این موارد خودتان می توانید دست به کار شوید.
زمانی که به دوره آموزشی شرکت ها فکر می کنیم اولین چیزی که به ذهن همه ما خطور می کند نبود اعتماد از سوی شرکت به توانایی های ماست. ولی بیایید از این کلیشه ها فراتر برویم، شیوه این آموزش ها تغییر کرده و میتوانند بسیار ارزشمند باشند.
اگرچه اکثر شرکت ها (83 درصد) معتقدند که همه مدیران نیازمند یک دوره آموزشی هستند ولی در واقع تنها 5 درصد از مدیران تحت این آموزش ها قرار گرفته اند. پس اینگونه فکر کنید که شرکت شما جزیی از این درصد کوچک از کارفرمایان هستند که به سرمایه گذاری بر توسعه مدیران توجه می کنند. (به شما به عنوان یک مدیر بها داده شده!)
به علاوه تیم شما هم حتما در ابتدای استخدام خود این چنین دوره هایی را می گذارنند و اینگونه شما هم با آنها تجربه مشترکی دارید که این خود حس همدلی و ارتباط را میان شما و تیمتان افزایش داده و اعتبار شما را بیشتر می کند. مدیران با حس همدردی 40 درصد عملکرد بهتری نسبت به سایر مدیران دارد.
اگر به تازگی وارد شغل مدیریت شده اید و درباره نقش جدیدتان نگران هستید، شما تنها نیستید. این ترس و اضطراب کاملا عادی و بخش اعظمی از آن برای اکثر ما ناشی از چیزی به اسم سندرم ایمپاستر (imposter syndrome) است. یعنی این احساس که مهم نیست چقدر تلاش کرده و چه استعدادهایی داریم، ما به مقام رهبری تعلق نداشته و شایسته دستیابی به آن نیستیم! 70 درصد از ما (به ویژه بلندپروازان) در حرفه مدیریت این حس را تجربه کرده اند.
ولی تا زمانی که ما خودمان به خود اعتماد نداریم چگونه می توانیم در میان کارمندان این اعتبار را کسب کنیم؟ حال راه حل این است که “وانمود کنید تا به واقعیت بدل شود”. سعی کنید آنچه که بیشتر از آن می ترسید، انجام دهید مثل ترس از گفتگو در جمع که اگر بارها آن را تکرار کنید متوجه خواهید شد که از پس این کار برخواهید آمد و به خودتان ایمان پیدا میکنید.
پس به تیم خود ایمان و به دوره آموزشی که برای شما برگزار می شود باور داشته باشید و در نهایت به خود نیز اعتماد کنید. هر چه در این راه ثابت قدم باشید خواهید دید که در راه ایجاد اعتبار در میان کارمندان قدم برداشته اید.